دو همدم همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم قصۀ عاشقی رو بلد شدیم فکر میکردیم آخر قصۀ اینه جز خدا
هیچکی مارو نمیبینه
دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشم های تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دو تا دور افتادۀ تنها نشین
عاقبت جدا شدن دست های ما گم شدیم تو غربت غریبه ها آخر اون همه لبخند و سرود چشم پر
حسادت زمونه بود
دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشم های تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دو تا دور افتادۀ تنها نشین.
...
برچسب : نویسنده : afshin300 بازدید : 368